هووخشتره سومین و تواناترین شاه ماد و نخستین پادشاه در دوران باستان است که یک سلطنت سراسری را در ایران تشکیل داد و ایران را به عنوان یک قدرت مهم جهان آن زمان مطرح کرد. او را می‌توان بنیانگذار واقعی دولت ماد و معمار حقیقی امپراتوری ایرانیان باستان دانست.

مرگ فرورتیش پدر هووخشتره و شکست مادی‌ها، منجر به استقرار فرمانروایی سکاها در ماد شد تا این‌که سرانجام هووخشتره توانست به ۲۸ سال فرمانروایی آن‌ها پایان دهد. وی مادیاپادشاه سکاها را به همراه سرکردگانش به مهمانی خواند، همه را مست کرد و به قتل رسانید و بدین ترتیب غایلهٔ سکاها را پایان داد. چون از جهت سکاها، آسودگی خاطر وی فراهم شد، تصمیم به نابودی امپراتوری آشور گرفت.

هووخشتره، شکست پدرش فرورتیش را در برابر آشوری‌ها دیده بود و از آن درس عبرتی آموخته بود. او فهمید که برای مقابله در برابر آشوریان، می‌بایست نیروی نظامی مجهزی تشکیل دهد؛ زیرا سربازان طوایفی که به همراه سرکردگان خود در هنگام جنگ به اردو می‌پیوستند، هرگز از عهدهٔ یک سپاه منظم بر نمی‌آیند. به همین خاطر ابتدا ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و به جای تقسیمات سابق عشیرتی، آن‌ها بر حسب نوع سلاح تقسیم‌بندی کرد و این خود استعداد جنگی ‌آن‌ها را بسیار بالا برد. وی در این راه باقی‌ماندهٔ سکاها را هم به خدمت گرفت.

هووخشتره سپس با دولت بابل متحد شد و با نیروی نظامی خود به سوی آشور حرکت کرد . در سال ۶۱۴ پیش از میلاد از کوه‌های زاگرس گذشت و ضمن تسخیر آبادی‌های آشوری سر راه، شهر آشور پایتخت باستانی دولت آشور را در محاصره گرفت. پس از سقوط شهر آشور، پادشاه بابل نبو پلاسار در شهر آشور به دیدار هووخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ماد و بابل تجدید شد. در سال ۶۱۲ پیش از میلاد هووخشتره و نبوپولاسار توانستند با حمله به نینوا پایتخت آشوریان و فتح آن، به عمر امپراتوری آشور خاتمه دهند.

پس از فتوحات و پیروزی‌های فراوان، هووخشتره این بار متوجه غرب و لیدیه و شهرهای تجاری یونان شد. وی با آلیات شاه لیدیه جنگید و توانست سرزمین‌های بالای رود هالیس را تصرف کند. جنگ بین مادها و لیدی‌ها سرانجام در سال ۵۸۵ پیش از میلاد مسیح به دلیل خورشیدگرفتگی ناگهانی پایان یافت. هووخشتره هم در همان سال و یا سال بعد درگذشت. پس از هووخشتره پسرش ایشتوویگو به حکومت رسید و ۳۵ سال حکومت کرد.

نام

هرودوت تاریخ‌نگار یونانی نام وی را به صورتکیاکسارِس ضبط کرده‌است.

ریشه این واژه مبهم است.برخی آن را برگرفته از فعل ایرانی باستان به معنی «نشانه گرفتن» می‌دانند و هووخشتره را «خوش‌نشانه» یعنی کسی که می‌تواند خوب نشانه‌گیری کند معنا کرده‌اند.

خانواده

به گفتهٔ هرودوت هووخشتره نوهٔ دیاکو (بنیان‌گذار امپراتوری ماد) و فرزند فرورتیش بود که بعد از مرگ وی به حکومت رسید.همسر وی دختر (و یا نوهٔ) نبو پلاسار پادشاه بابل بوداما معلوم نیست که تنها همسر وی بوده باشد. پسر وی ایشتوویگو نام داشت که آخرین پادشاه ماد بود.آمیتیس دختر و یا نوهٔ هووخشتره (دختر ایشتوویگو) بود که بعد از سقوط آشور در سال ۶۱۴ پیش از میلاد ازدواجی سیاسی بین وی و بختنصر دوم پسر نبوپولاسار جهت مستحکم‌تر کردن اتحاد بابل و ماد منعقد شد. بعدها و در سال ۵۸۵ پیش از میلاد هم ازدواجی سیاسی دیگری بین ایشتوویگو پسر هووخشتره و آریانیا دختر پادشاه لیدیه صورت گرفت.

بیرون راندن سکاها

مرگ فرورتیش پدر هووخشتره و شکست مادی‌ها، منجر به استقرار فرمانروایی سکاها در ماد شد سکاها علی‌رغم قتل و غارتی که در کشورهای مغلوب خود، از جمله ماد می‌کردند نتوانستند یک امپراتوری واقعی تشکیل بدهند و پایه‌های حکومت خود را در آن کشورها مستحکم کنند. پادشاهی ماد هم در این دوران به حیات خود ادامه داد و سکاها نتوانستند اساس دولت ماد را تخریب کنند و قدرت مادها بعد از پایان فرمانروایی سکاها کم‌تر از گذشته نبود. قدرت گرفتن سریع دولت ماد در زمان هووخشتره هم این ادعا را ثابت می‌کند و ظاهراً مادها در این دوران تنها خراج سنگینی به سکاها می‌پرداختند.

هووخشتره نیز احتمالاً در همان زمان به قدرت رسید. سرانجام وی در حدود سال ۶۲۵ پیش از میلاد نبرد خود را علیه سکاها شروع کرد و توانست به ۲۸ سال فرمانروایی آن‌ها بر مادها خاتمه دهددر این زمینه هرودوت می‌نویسد «هووخشتره و مادها آن‌ها را (منظور سکاها و سران آن‌هاست) به جشنی دعوت کردند و مست کردند و همه را از دم تیغ گذراندند و بدین طریق سلطنت خود را نجات دادند و آن‌چه را پیش‌تر داشتند به تصرف درآوردند.

البته هرودوت در شرح شرایط سکاها و مادی‌ها و برخورد آن‌ها مطالبی بیان کرده که اشتباه است. وی می‌نویسد: «… هووخشتره نینوا را محاصره کرد، لشکر بزرگی از سکاها به فرماندهی مادیا فرزند پارتاتوآ سررسیدند… سکاها (ماد را) متصرف شدند.» آن‌چه که هرودوت بیان کرده نه در دورهٔ هووخشتره بلکه در دورهٔ فرورتیش و یا بلافاصله بعد از کشته شدن وی رخ داده است. اگر این گفتهٔ هرودوت را بپذیریم و فرض کنیم هووخشتره پس از مرگ پدرش فرورتیش (در سال ۶۲۳ پیش از میلاد) به حکومت رسیده باشد باید ولادتش در حدود سال ۶۷۵ پیش از میلاد بوده باشد (در غیر این صورت امکان سرکردگی وی برای جنگ با آشور وجود نداشت)، در این صورت در اواخر سلطنت خود در سال ۵۸۵ پیش از میلاد نزدیک به نود ساله بوده که پذیرش آن دشوار است. علاوه بر این باید فرض کنیم مادی‌ها بزرگ‌ترین اقدام تاریخ خود یعنی نابودی دولت آشور را زمانی که خود تحت انقیاد سکاها بوده‌اند، انجام داده‌اند که این علاوه بر آن‌که از نظر منطقی غیرمحتمل است با منابع و اطلاعاتی که ، بروس، کتسیاس و حتی خود خود هرودت در اختیار گذاشته‌اند متناقض است.

تشکیل اولین ارتش منظم

هووخشتره هنگامی به قدرت رسید که کشور در وضعیت نامناسبی قرار داشت و از هر سو در محاصرهٔ قبایل بربر کوچ‌نشین قرار داشت، به همین خاطر ابتدا به ساماندهی مجدد ارتش ماد پرداخت. هرودوت در این زمینه می‌نویسد «او برای اولین بار مردمان آسیایی تابع خود را به قسمت‌های نظامی تقسیم کرد و نخستین بار مقررات جنگی برقرار کرد که هر نیزه‌دار و کمان‌دار و سوار جدا باشد. پیش از آن بدون تفاوت و با هم درآمیخته بودند.» پیش از هووخشتره سپاهیان ماد به صورت افواج نامنظم قبیله‌ای بودند که در آن افراد با استفاده از استعداد نظامی خود و سلاح‌های گوناگونی که در دست داشتند در جنگ‌ها شرکت می‌کردند. هووخشتره ارتش ماد را به یگان‌های راهبردی و تاکتیکی تقسیم کرد و لشکریان را از روی نوع سلاح سازمان داد. تقسیمات جدید نه بر مبنای روابط قبیله‌ای افراد بلکه بر اساس نیاز نظامی دولت بود. بدین ترتیب هووخشتره توانست اولین ارتش منظم را در تاریخ ماد ایجاد کند.

پیش از این مادها در زمان فرورتیش وسایل و فن محاصره کردن قلعه‌ها را در اختیار داشتند و دارای منصب مهندسی نظامی شدند. آن‌ها هم‌چنین در زمان فرمانروایی سکاها با فنون و تاکتیک و استراتژی نظامی آن‌ها آشنا شده بودند و هنر تیراندازی با کمان را هم از آن‌ها یاد گرفتند. بدین ترتیب ساختار ارتش ماد به هیچ وجه از ارتش آشور عقب نبود و به علاوه روحیهٔ جنگی ‌آن‌ها به مراتب از آشوریان بهتر بود.

هووخشتره با تکیه بر این ارتش توانست بر سکاها غلبه کند و به نظر می‌رسد توانست بخش بزرگی از سرزمین‌هایی را که پیش‌تر متعلق به سکاها بود، به دست بگیرد. با این پیروزی مادها از وابستگی به سکاها رهایی یافتند و تبدیل به یکی از مهم‌ترین قطب‌های سیاسی شرق باستان شدند. پس از آن بخشی از سکاها نیز به ارتش ماد پیوستندهم‌چنین بیش‌تر فتوحاتی را که هرودوت به فرورتیش نسب داده‌است باید به نخستین سال‌های حکومت هووخشتره و پس از بیرون راندن سکاها (۶۲۵ تا ۶۱۵ پ. م.) مربوط دانست از آن جمله امر انقیاد قبایل مجاور هم‌چون پارس ها و فتح ایالت‌های مختلف مرکز و مشرق ایران

جنگ با آشوریان

در دهه‌های بیستم و سی‌ام قرن هفتم پیش از میلاد شرایط آشوریان رو به وخامت گرایید. در سال ۶۲۶ پیش از میلاد کلدانیان قیام کردند و بابل را تصرف کردند و در آن دولت جدیدی تشکیل دادند که از آن با نام امپراتوری بابل نو یاد می‌شود. نبو پلاسار پادشاه کلدانی بابل از شرایط دشوار آشور استفاده کرد و با هووخشتره علیه آشوریان متحد شد.

در بهار سال ۶۱۶ پیش از میلاد نبوپولاسار توانست لشکریان آشور را به همراه منائیان که متحد آشور بودند در نبردی در کابلین (کمی پایین‌تر از محل برخورد رود فرات و خابور) شکست دهد و سران آشور و منا را به اسارت بگیرد. هووخشتره هم از فرصت به دست آمده استفاده کرد و خاک منا را که بدون دفاع مانده بود (احتمالاً در سال‌های ۶۱۵-۶۱۶ پیش از میلاد) به امپراتوری ماد ملحق کرد. به این ترتیب هووخشتره به طرفداری از بابل وارد جنگ علیه آشور شد و بعدها حتی رهبری آن را هم بر عهده گرفت

در ماه اکتبر-نوامبر سال ۶۱۴ پیش از میلاد مادی‌ها ایالت آراپخا( کرکوک کنونی) را که صحنهٔ نبرد میان آشوریان و کلدانیان بود و پادشاه آشور آن را از دست داده بود تصرف کردند. سپس به شهر تربیس(در شمال نینوا) رسیدند و آن را تسخیر کردند و سرانجام با عبور از دجله به آشورپایتخت باستانی آشوریان یورش بردند و در اواخر تابستان سال ۶۱۴ پیش از میلاد آن را به تصرف خود درآوردند. اعیان آشور کشته شدند و ثروت‌ها و غنایم بسیاری که آشوریان در طی چندین قرن غارت اقوام آسیای غربی گردآورده بودند به دست فاتحان افتاد.نبوپولاسار پادشاه بابل که با سپاهیانش برای یاری ماد آمده بود، به جنگ دیر رسید و بدین ترتیب مادها به تنهایی و بدون کمک بابلیان آشور را فتح کردند و توانستند انتقام سختی از دشمن قدیمی خود بگیرند. پس از آن هووخشتره و نبوپولاسار در ویرانه‌های آشور و در اردوگاه مادی‌ها یکدیگر را ملاقات کردند و به طور رسمی با یکدیگر «پیمان دوستی و اتحاد» بستند، هووخشتره با دختر (و یا نوه) نبوپولاسار ازدواج کرد و بدین ترتیب پایه‌های این اتحاد را با ازدواج سیاسی مستحکم‌تر کردند

فتح نینوا وسقوط آشور

در سال ۶۱۲ پیش از میلاد نیروهای مادی و بابل به هم ملحق شدند تا به نینوا حمله کنند. شهر به مدت سه ماه محاصره شد و در این فاصله بین محاصره‌کنندگان و محاصره‌شوندگان سه نبرد عمده صورت گرفت. سرانجام در ماه اوت سال ۶۱۲ پیش از میلاد متحدان از طریق ایجاد سیل مصنوعی و خراب شدن حصار گلین شهر وارد نینوا شدند. در همان روز ورود متحدان به نینوا سینشارپادشاه آشور خود را در میان شعله‌های آتش کاخ خود انداخت و به زندگی خود پایان داد. متحدان شهر نینوا را تصرف و تا بیخ و بن ویران کردند. سهم عمدهٔ این پیروزی و سقوط شهر را مادی‌ها بر عهده داشتند.

بخشی از ارتش آشور به رهبری آشورابالیت توانستند هنگام حمله به نینوا خارج شوند و در حران پنهان شوند. در سال ۶۱۰ پیش از میلاد نیروهای مادی به لشکریان بابل پیوستند و به سمت حران حرکت کردند. آشوراوبالیت به دژ کارکمیش پناه برد و حران تسخیر شد. بعدها آشوراوبالیت با یاری قوای کمکی در سال ۶۰۹ پیش از میلاد دوباره حمله‌ای دیگر به حران ترتیب داد اما نیروهای اصلی نبوپولاسار به کمک بابلیان حران آمدند. آشوراوبالیت ظاهراً از اورارتو یاری طلبید ولی در همان زمان مادی‌ها به اورارتو حمله کردند و به پایتخت آن توشپا رسیدند و آن دولت را مطیع خود کردند. آشوریان به ناچار به کارکمش پناه بردند. سرانجام در سال ۶۰۵ پیش از میلاد لشکریان بابل کارکمیش را محاصره و تسخیر کردند و بدین ترتیب عمر بقایای پادشاهی آشور هم پایان یافت

جنگ با لیدیه ومرگ

هووخشتره پس از فتوحات و پیروزی‌های فراوان و مطیع کردن کشورهای بسیار این بار متوجه غرب ثروتمند و لیدیه و شهرهای تجاری یونان شد. دلیل آن هم توسعهٔ بیش‌تر امپراتوری تحت فرمان خود و گسترش ارتباطات تجاری با غرب و شرق بود. در سال ۵۹۰ پیش از میلاد این دو قدرت بزرگ وارد جنگ با یکدیگر شدند. علت این جنگ ظاهراً فرار سکاها به لیدیه و امتناع پادشاه لیدیه از استرداد آن‌ها به هووخشتره بود. لیدی‌ها در این جنگ از چند نظر بر مادی‌ها برتری داشتند؛ مادها از سرزمین خود دور بودند در حالی که لیدی‌ها در سرزمین خود می‌جنگیدند و در سپاه خود شماری از یونانیان را اجیر کرده بودند که در فنون جنگی بسیار ماهر بودند و هم‌چنین دارای سواره‌نظام ورزیده‌تری بودند. جنگ میان لیدی‌ها و مادی‌ها بیش از پنج سال طول کشید و در طی آن پیروزی گاهی نصیب مادها و گاهی نصیب دیگری می‌شد.

با این حال مادها توانستند سپاهیان آلیات را دفع کنند و آنان را به سمت مغرب عقب برانند اما به خاطر خستگی جنگاواران ماد ناشی از جنگ‌های طاقت‌قرسای اخیر موفقیتی قطعی به دست نیاوردند. تا این‌که در جریان یکی از نبردها درخورشید گرفتگی کاملی شکل گرفت که موجب هراس طرفین جنگ و دست کشیدنشان از جنگ شد. نظرات متفاوتی در مورد تاریخ وقوع این خورشید گرفتگی وجود دارد. برخی آن را به سال ۶۱۰ پیش از میلاد، برخی دیگر به سال ۵۹۷ و گروهی نیز آن را به دوران حکومت ایشتوویگو نسب می‌دهند اما موازین علمی و بررسی‌های امروزی نشان می‌دهد چنین خورشیدگرفتگی‌ای که در محدودهٔ بین جنگ ماد و لیدیه قابل رؤیت بوده است، در 28مه سال585پیشازمیلاد رخ داده است. تالس فیلسوف یونانی هم وقوع این خورشیدگرفتگی را پیش‌بینی کرده بود.

بعد از این حادثه پیمان صلحی با وساطت بابل و کیلیکیه میان لیدیه و ماد منعقد شد و مرز میان ماد و لیدیه امتداد رود هالیس (قزل ایرماق کنونی) تعیین شد. این پیمان با ازدواج ایشتوویگو پسر هووخشتره و اریانیا دختر آلیات مستحکم‌تر شد. هووخشتره هم در همان سال و یا سال بعد درگذشت. وساطت پادشاهان بابل و کیلیکیه برای انعقاد صلح حاکی از ترس آن‌ها از قدرتمندتر شدن و گسترش هر چه بیش‌تر ماد بود تا موازنهٔ قدرت در منطقه حفظ شود چرا که در صورت ادامه یافتن جنگ٬ مادی‌ها بر لیدی‌ها چیره می‌شدند.

هرودوت جریان جنگ ماد با لیدیه را به پیش از سقوط نینوا (در سال ۶۱۲ پیش از میلاد) برمی‌گرداند که مسلماً نادرست است زیرا علاوه بر زمان وقوع خورشیدگرفتگی که به بعد از سقوط نینوا برمی‌گردد، حضور پادشاه بابل هم در امر انعقاد صلح مابین طرفین جنگ تنها پس از سقوط نینوا امکان‌پذیر بوده چون قبل از آن بابل استقلالی نداشت تا پادشاه مستقل خود را داشته باشد